دوره تجربه محور مدیریت پروژه های معدن و صنایع معدنی-قسمت ۷

دوره تجربه محور مدیریت پروژه 7 - دکتر پورمند
جلسه هفتم دوره تجربه محور مدیریت پروژه
سوال حضار :

شما توی تعریفتون به چشم انداز و ارزش و ماموریت اشاره کرده بودید.میخواستم یه توضیح اجمالی راجع به همین موارد بفرمایید.

دکتر پورمند :

برای یاد آوری، ما صحبت کردیم که فرآیند مدیریت یعنی ثروت آفرینی و مدیریت حرفه ای در راستای چشم انداز ،ارزش و ماموریت از طریق برنامه ریزی، اجرا و کنترل.

 در جلسات قبل تا حدودی که متناسب با زمان و شرایط ما بود ، قدری در خصوص ثروت آفرینی و مدیریت حرفه ای صحبت کردیم و ان شاء الله امروز به اجمال در خصوص چشم انداز، ارزش و ماموریت.

 خوب، اولا که در ارتباط با چشم انداز، الحمدلله در کتاب ها و سایت ها و در فضای مجازی و غیر مجازی مطالب زیادی هم نوشته شده که من نمی خواهم در این خصوص صحبت کنم.

همه دوستان می‌توانند مراجعه کنند و ببینند که مفهوم چشم انداز چی هست.

ولی من فقط چند تا نکته رو در این ارتباط تاکید می کنم.

یکی اینکه یک پروژه باید حتما برای خودش یک چشم انداز داشته باشه و البته مدیران پروژه ،که مدیران ارکان یک پروژه میشن دیگه.

یعنی قبلا هم صحبت کردیم ،کارفرما یک مدیر پروژه داره، مشاور یک مدیر پروژه داره، پیمانکار هم یک مدیر پروژه داره.

اینها هم باید در راستای اون چشم انداز پروژه باید برای خودشون یک چشم انداز داشته باشند.

یعنی باید تعریف بکنن، چون داره هی میاد توی لایه های عمیق تر و البته بدیهی هست که چشم انداز هاشون احتمال داره با هم متفاوت هم باشه، اما باید در راستای چشم انداز پروژه باشد.

من توصیه می کنم غیر از چشم انداز یک آرمان هم باید داشته باشیم.

آرمان یک یه مقداری به اصطلاح ،دوردست تر از چشم انداز است.

در یک گزارشی هم یا در یک کتابی من میخوندم ، شرکت های موفق رو که بررسی کردند دیدند ،آرمان های بلندی دارند.

آرمان هر چقدر بلند تر باشه و دیرتر بهش برسند، یک مقداری اون شوق و شور رو بیشتر میکند.

خب نکته بعدی ارزشه. ببینید ارزش ، ما باید اینجا متوجه بشیم که مفهومش چیه؟

بعضی ها به عنوان Revard میگیرند ، پاداش میگیرند.در حالی که اینجا منظور پاداش نیست.

بعضی ها به عنوان مثلا حقوق و دستمزد و اینها میگیرند.

اینها میتونه داخل اون باشه، ولی ارزش یه مقداری جامع تره.

مثلا اینکه میگن Value و Value میتونه هم مادی باشه، غیر مادی باشه ، میتونه ترکیبی باشه، میتونه همه رو با همدیگه داشته باشه.اینجا خیلی مسئله مهمیه.

مردم هم وقتی از ارزش صحبت میکنند، منظورشون خیلی متفاوته و این میتونه ارزش، ارزش خانوادگی باشه، معنوی باشه، مادی باشه، ملی باشه.

ولی هر چی که هست ما باید از ارزش های خودمون به یک انرژی و شوقی هم برسیم.

البته باز من یک تعریفی در ارتباط با شوق دیدم که از نظر عقلی به نظر من خیلی نکته مهمی هست.این هستش که اگر نسبت به یک موضوعی ما از یک جنبه ای ادراک داشته باشیم و از یک جنبه ای هنوز ادراک نداشته باشیم، اون باعث شوق ما میشه در درک اون مطلب.

اما اگر اصلا هیچی ندونیم، هیچ درکی از یک موضوعی نداشته باشیم، این هیچ شوقی در ما ایجاد نمیکنه.

یا اگر نه درک کامل داشته باشیم، باز هم شوق ایجاد نمیکنه.

یعنی اینکه نسبت به یک موضوعی ، کسی که کامل شده باشه ، دیگه شوقی نداره.

پس شوق اونجایی هست که از جنبه ای ما درک پیدا کردیم ولی از جنبه های دیگه هنوز درک پیدا نکردیم.

من الان متوجه میشم، مثلا در دوران فعالیت های اجرایی، من میدیدم، مثلا یه عده ای در جلسات خیلی با یک شور و شوقی، یک عده ای هم نه، همینجوری آدم رو نگاه میکنند یا مثلا چرت میزنند.

من یقین دارم که اونها از جنبه ی ادراک نبود.از جنبه بود که هیچ درکی نداشتن نسبت به این موضوع.

پس ما هم چون در واقع نمیتونیم بگیم نسبت به یک مساله ادراک کامل پیدا کردیم خب خیلی بعیده.

ولی احتمالا اگر شوقی نداریم یعنی درکی هم نداریم.احتمالا اینجوری به نظر میرسه.

ولی خب بستگی به خودتون داره.

ولی خب یه سری مثال هایی رو هم من میتونم از این ارزش های مورد نظر بزنم.

مثلا امنیت مالی، ثبات مالی مثل حقوق، مثل مزایا.

مثل آینده شغلی.

مثل چالش فکری. تحریک ذهنی.

یا مثلا کار کردن با افراد یا فرد خاصی، سبک زندگی.

اینها همه میتونه جزو ارزش ها باشه که حالا هر کسی باید بگرده و ارزش های مورد نظر خودش رو در اون مساله و در اون موضوع پیدا کنه.

آیتم بعدی در این خصوص ماموریت هست. ماموریت یعنی اون کاری رو که میخوای انجام بدی مثل اجرای یک پروژه عمرانی یا اجرای یک پروژه راه.

یا مثلا اجرای یک پروژه معدنی صنعتی.

برای مثال میگیم ماموریت ما این هست که میخواهیم یک پروژه یک میلیون تنی فولاد از طریق کوره قوس را اجرا کنیم.

این میشه ماموریت کلی ما.

اما خوب حالا ،آیا همین کافیه؟

نه ! این خودش باز به قسمت های مختلف، به نواحی مختلف، تقسیم میشه دیگه.

حالا اگر من مثلا فرض کنید که در این پروژه فولاد سازی مسئول کارخانه اکسیژن هستم ، برای من ماموریت میشه اون کارخانه اکسیژن.

ولی من باید بدونم که این کارخانه اکسیژن، یک قطعه ای از یک پازلی هست که اون پازله میشه اون پروژه فولاد.

پس این ماموریت ها باز میاد برای هرکس به اجزا و به لایه های مختلف تقسیم میشه.

یعنی برای همین هم من اشاره کردم که باید این رو ما به اجزاء مختلف هم انشاءالله تقسیم کنیم.

خب اگر موافق باشید ما در خصوص برنامه ریزی، اجرا و کنترل.انشاالله در جلسات بعدی توضیح بدهیم. خیلی ممنون

تحلیل جلسه هفتم دوره تجربه محور مدیریت پروژه

چشم‌انداز، ارزش و مأموریت در مدیریت پروژه

در جلسه هفتم دوره تجربه‌محور مدیریت پروژه، دکتر پورمند به پرسشی اساسی از سوی حضار پاسخ دادند: چشم‌انداز، ارزش و مأموریت چیست و چگونه در مدیریت پروژه معنا پیدا می‌کنند؟ در ادامه، نکات کلیدی مطرح‌شده در این سخنرانی را مرور می‌کنیم.

چشم‌انداز: مقصد نهایی پروژه

چشم‌انداز، تصویر واضحی از آینده مطلوب پروژه است. هر پروژه نیازمند یک چشم‌انداز مشخص است، و مدیران پروژه در نقش‌های مختلف (کارفرما، مشاور و پیمانکار) باید چشم‌انداز مرتبط با وظایف خود را تعریف کنند. دکتر پورمند با اشاره به اهمیت آرمان به‌عنوان هدفی بلندمدت‌تر از چشم‌انداز، بیان کردند:

 »آرمان‌های بلند می‌توانند شوق و انگیزه را در مسیر حرکت تقویت کنند، چراکه دستیابی به آن‌ها به تلاش و زمان بیشتری نیاز دارد«.

ارزش: نیروی محرک پروژه

مفهوم ارزش در مدیریت پروژه به‌معنای مجموعه‌ای از عناصر مادی و معنوی است که انگیزه و شوق برای ادامه مسیر ایجاد می‌کنند. این ارزش‌ها ممکن است شخصی یا سازمانی باشند، از جمله:

  • امنیت و ثبات مالی
  • چالش‌های فکری و تحریک ذهنی
  • سبک زندگی و تعامل با افراد خاص

دکتر پورمند با اشاره به ارتباط ارزش و شوق خاطرنشان کردند:

» شوق زمانی ایجاد می‌شود که بخشی از یک موضوع را درک کنیم و برای درک جنبه‌های دیگر آن کنجکاو باشیم. این ارتباط عاطفی و شناختی، نیروی پیش‌برنده ارزش‌هاست «.

مأموریت: نقشه راه اهداف

مأموریت، وظایف عملیاتی و نقش‌های مشخصی است که در راستای دستیابی به چشم‌انداز انجام می‌شود. به‌عنوان مثال:

» اگر مأموریت پروژه ساخت یک کارخانه فولاد باشد، هر بخش از پروژه، از جمله کارخانه اکسیژن، مأموریت خاص خود را دارد. با این حال، تمامی این مأموریت‌ها باید در راستای تحقق چشم‌انداز کلی پروژه هماهنگ شوند« .

جمع‌بندی

چشم‌انداز، ارزش و مأموریت سه رکن اساسی در مدیریت پروژه هستند که هر یک نقش متفاوتی در پیشبرد اهداف دارند:

  • چشم‌انداز جهت‌گیری اصلی پروژه را مشخص می‌کند.
  • ارزش‌ها، انگیزه و انرژی لازم برای حرکت به سمت اهداف را فراهم می‌کنند.
  • مأموریت‌ها، نقشه راهی عملی برای دستیابی به اهداف تعریف‌شده هستند.

با ترکیب این سه عنصر و تقسیم آن‌ها به لایه‌های مختلف، مدیران می‌توانند پروژه را به شکلی منسجم و هدفمند پیش ببرند.

نکته نهایی: دکتر پورمند تأکید کردند که در جلسات آتی، مباحث مرتبط با برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل پروژه را به‌طور مفصل بررسی خواهند کرد.

 

سوالات پیشنهادی  برای بحث بیشتر :

در ادامه چند سؤال پیشنهاد می‌شود که می‌تواند برای بحث عمیق‌تر درباره موضوع چشم‌انداز، ارزش و مأموریت در مدیریت پروژه مفید باشد:

  1. ۱. چشم‌انداز
  • چگونه می‌توان چشم‌اندازی مؤثر و الهام‌بخش برای یک پروژه تعریف کرد؟
  • چه عواملی ممکن است باعث شوند چشم‌انداز یک پروژه در طول زمان تغییر کند؟
  • آیا چشم‌اندازهای بلندمدت همیشه مفید هستند، یا گاهی باید به چشم‌اندازهای کوتاه‌مدت تمرکز کرد؟
  1. ۲. ارزش
  • چگونه می‌توان ارزش‌های شخصی اعضای تیم را با ارزش‌های سازمانی یا پروژه هماهنگ کرد؟
  • ارزش‌های مادی و معنوی در مدیریت پروژه چه تأثیری بر تصمیم‌گیری‌ها دارند؟
  • در پروژه‌هایی با تنوع فرهنگی یا اجتماعی بالا، چگونه می‌توان به ارزش‌های مشترک دست یافت؟
  1. ۳. مأموریت
  • چه رابطه‌ای میان مأموریت‌های جزئی و چشم‌انداز کلی پروژه وجود دارد؟
  • چگونه می‌توان مأموریت‌ها را به‌گونه‌ای تعریف کرد که انگیزه اعضای تیم حفظ شود؟
  • اگر مأموریت‌های یک پروژه در میانه راه به چالش کشیده شوند، چه راهکارهایی برای بازنگری یا اصلاح آن‌ها وجود دارد؟
  1. ۴. ارتباط میان چشم‌انداز، ارزش و مأموریت
  • چه ابزارها یا روش‌هایی برای اطمینان از هم‌راستایی چشم‌انداز، ارزش و مأموریت در یک پروژه وجود دارد؟
  • در چه شرایطی ممکن است عدم تطابق میان این سه عنصر منجر به شکست پروژه شود؟
  • چگونه می‌توان با استفاده از این سه عنصر، اعضای تیم را درگیرتر و متعهدتر به اهداف پروژه کرد؟
  1. ۵. کاربرد عملی در مدیریت پروژه
  • در پروژه‌هایی که نیاز به تغییر مسیر دارند، چشم‌انداز، ارزش و مأموریت چه نقشی در مدیریت تغییر بازی می‌کنند؟
  • چگونه می‌توان این مفاهیم را در یک پروژه کوچک یا استارتاپ نیز به‌کار برد؟
  • آیا می‌توان از تجربه پروژه‌های موفق برای الهام‌گیری و طراحی چشم‌انداز، ارزش و مأموریت استفاده کرد؟

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: Content is protected !!