دوره تجربه محور مدیریت پروژه های معدن و صنایع معدنی- ۹
تاکنون در حوزۀ مدیریت پروژه کتاب های متعددی در کشور منتشر شده است،به ویژه با گسترش استانداردهای مدیریت پروژه و اقبال جامعه به کتاب های تخصصی این رشته، مترجمان و مؤلفان ایرانی سعی کرده اند آثاری متناسب با این موضوع منتشر کنند. هرچند با وجود تعداد زیادی کتاب در این زمینه، همواره جای خالی دوره ای تجربه محور و تخصصی در حوزه معدن و صنایع معدنی به ویژه برای دانشجویان، مدیران و همچنین کسانی که به موضوع مدیریت پروژه علاقه مندند دیده می شد.لذا بر آن شدیم تا در آکادمی سناماین این موضوع را قالب دوره ای سلسله وار با حضور جناب آقای دکتر علی اصغر پورمند ارائه دهیم .
دکتر پورمند در جلسه ۹ ، بر مولفه های پروژه EPC ، اهمیت شروع صحیح از مرحله مهندسی، توجه ویژه به فرآیندها و تکنولوژی، انعطافپذیری فرآیندها و افزایش سهم مهندسی در پروژهها تأکید دارد.
جلسه نهم – دوره تجربه محور مدیریت پروژه
دکتر علی اصغر پورمند :
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز جلسه نهم مدیریت پروژه رو خدمت علاقه مندان و دوستان عزیز تقدیم میکنم.
ما در جلسه قبل تعریف فرآیند مدیریت رو به اجمال و خلاصه به اتمام رسوندیم و از این به بعد در خصوص EPCF صحبت خواهیم کرد و من فکر میکنم امروز به صورت خلاصه بتونیم در ارتباط با E صحبت کنیم و مهندسی.
قبل از اون من اعتقاد دارم که کسی که کارفرما یک پروژه است من الان با این تجربه ای که الان وجود داره اعتقاد دارم قراردادها رو نباید به صورت EPC امضا کرد. چرا؟
چون اگر به صورت EPC امضا بشه هم گرون تر میشه و هم اینکه زمانش طولانی تر میشه.
لذا کارفرما باید نقش بیشتری را به عهده بگیرد.
اما در ارتباط با E و مهندسی ، هر پروژه در مرحله عمل از مهندسی شروع می شود و اگر این مهندسی درست تعریف بشه و با دقت کامل تعریف بشه ، میتونه تا انتهای پروژه خیلی مهم باشه.
یکی از دلایلی که پروژه ها شاید طولانی میشه همین هست که مهندسیش خوب نیست.
یعنی همون اول قدم اول درست برداشته نمیشه.
نکته بعدی این هست که مهندسی از انتخاب تکنولوژی شروع میشه.
خوب ما مثلا فرض بفرمایید که مثلا می خواهیم یه کارخونه گندله سازی بزنیم یا تکنولوژی های خاصی داره؟
یا میخوایم احیا مستقیم بزنیم.
هم تکنولوژی میدرکس هست و هم اچ- وای ال هست.
اینکه ما باید اول تکنولوژی هامون رو انتخاب کنیم و بعد بریم سراغ مهندسی و به نظر من هم انتخاب تکنولوژی از فرآیند شروع میشه.
ما داشتیم موردی که ما تکنولوژی رو انتخاب کرده بودیم ولی بعد متوجه شدیم که این تکنولوژی متناسب با اون ورودی نیست و مجبور شدیم که تکنولوژی رو تغییر بدیم.
پس فرآیند مهمه.
شایدم بشه گفت که همه چیز از فرآیند شروع میشه و فرآیند هم یعنی توجه به مشخصات متغیر ورودی ها و همچنین مشخصات استاندارد خروجی ها که در اینجا محصول طراحی میشه.
من فکر میکنم یکی از اشکالات و برداشت های نادرستی که وجود داره.
حالا من دارم در زمینه معادن بیشتر منظورم هست.
این هست که ورودی ها رو ثابت فرض میکنن ولی خروجی ثابته.
مثلا میگیم ما یه کنسانتره ای میخوایم با عیار۶۸ درصد
رطوبت مثلا ۹ درصد، من در سنگ آهن دارم میگم.
اما ورودی ما که ثابت نیست که ولو اینکه از یک معدن باشه.
این اشکال اساسی هست چون ما همه چیز رو استاتیک میبینیم و در حالی که استاتیک نیست.
من نمیخوام بگم معدن یه موجود زنده است اما متغیر های زیادی داره.
ما اگر در اکتشافات میاییم میگیم میانگین عیار انقدره، میایم میگیم که مثلا اینجا میانگین گوگرد یه عددیه.
همه اینا میانگین هست دیگه.
ولی وقتی که معدن رو ما آماده سازی میکنیم و در طول فعالیت سالیان مختلف استخراج میکنیم، به پارامترهای متغیری برخورد میکنیم و این پارامترهای متغیر در نهایت باید ترکیبش یه مشخصات ورودی ای رو به ما بده که اون خروجی مورد نظر ما رو تنظیم کنه.
لذا از نظر من فرآیندها هم باید انعطاف پذیر باشه. یعنی باید فلکسیبل باشه.
ما در حالیکه یک تکنولوژی این انعطاف پذیری رو نداره و به همین دلیل وقتی که مثلا میرسه به بهره برداری، میگیم خب این چرا الان این خروجی رو نمیده؟
میگه خب تو به من مشخصات ورودی که دادی.
تو اینجا گفتی آقا سنگ آهن مثلا فرض کنید که اینجا عیارش ۴۵ درصده این الان داره ۳۷ درصد میده.
یا مثلا سایر مشخصات.
خب حالا ما میاییم در فرآیند ، ما وقتی که همه اینها برامون مشخص شد و این متغیرها هم معلوم شد، حالا باید بریم سراغ بیسیک.
یک واقعیت وجود داره که ما در بیسیک ضعف داریم.
من متوجه شدم که مثلا خیلی ها وقتی در خصوص مهندسی صحبت میکنن و بیسیک رو میگن منظورشون این هستش که فکر میکنن که مهندسی از ماشین آلات شروع میشه، مهندسی از ماشین آلات شروع نمیشه.
ماشین آلات بخشی از فرآیند هست.
شما اگر فرآیند رو متوجه بشی و بیسیک اون فرآیند رو متناسب با تغییراتی که در ورودی ها ما خواهیم داشت متناسب با اون اگر طراحی شد حالا تازه میاد میره ماشین آلات انتخاب میشه، تازه باید ماشین آلات طراحی بشه مهندسی بشه..
خب ما هم الان عموما بیسیک رو از خارج از ایران می گیریم.
من نمی خوام بگم اصلا این کار خوب هست یا خوب نیست.
ما اگر از هر جایی بخوایم بیسیک بگیریم بالاخره عده ای از شرکت های مختلفی هستن که دارن این کار رو انجام میدن.
ولی یکی از زمینه های خیلی مهم که به نظر من می تونه مورد به اصطلاح در واقع فعالیت جوون های ما قرار بگیره این هست که بیسیک فرآیند ها رو یاد بگیریم و بیسیک مشکلترین بخش مهندسی یک پروژه هست.
و نکته بعدی این هست که خب حالا ما بعد از بیسیک میایم وارد دیتیل میشیم.
ما عموما شرکت های مهندسی ما مثلا دیتیل رو میدن بیسیک رو میگیرن روی اون دیتیل میدن که حالا خوب هم هست.
من نمی خوام بگم نه این خودش یک کاریه و بعد از اون باید نقشه ی کارگاهی بدهند.
نهایتا من فکر می کنم که انتخاب ماشین آلات هم از همان فرآیند است.
اینکه حالا ما چه ماشین آلاتی اینجا باید سفارش گذاری بشود که البته سفارش گذاری هم میشه ولی سازنده های خارجی هم این دقت رو ندارند.
من فکر می کنم در جلسات قبل هم من گفتم چرا من میگم ما به صورت EPC نباید به صورت کامل قرارداد کارفرما امضا بکنه.
چون وقتی به صورت کامل امضا میکنه اون هر آن چیزی رو که بتونه میده چکر پلیتها ، راه پله، نمی دونم همه ی اینها رو بر میداره میده و شما هم که نمی تونی بگی نه من اینو نمیخوام ، چون شما که نمی خوای بری تجهیزات بخری و شما نمی تونی بگی که نه من این مثلا بخشش رو می خواهم. یا بخشش رو نمی خواهم.
خب یه سری از بخش هایی هست که واقعا در داخل یک کشور می تونه ساخته بشه و ارزونتر هم در میاد.
چه دلیلی داره که ما مثلا بخوایم ارز استفاده کنیم و ما اون تجهیزاتی که باید بریم صرفا براش ارز هزینه بکنیم که حتما فعلا در حال حاضر نمیشه در داخل کشور ساخت. یا مقرون به صرفه نیست که مثلا بریم شروع کنیم به ساخت و خب بعد از اون هم انتخاب سیویل هست و چون دیگه سیویل هم باز مربوط میشه به فرآیند و مخصوصا ماشین آلات .
در واقع من فکر میکنم ما مهندسی رو باید از سالن اصلی شروع کنیم. چرا؟
چون اگر مهندسی از سالن اصلی شروع بشه این باعث میشه که ما هم در اجرای پروژه صرفه جویی در زمان و در هزینه میتونیم صرفه جویی بکنیم.
یه پروژه هر چه قدر هم ساخته شده باشه و تکرار شده باشه به نظر من ابعادش به تدریج معلوم میشه. چرا؟
چون داینامیک هست دیگه.
استاتیک نیستش که.
و نکته بعدی این است که من دیدم وزن مهندسی را در پروژه ها کم می گیرند.
مثلا چهار درصد می گیرند، پنج درصد می گیرند.
این به نظر من وزن درستی نیست و مهندسی به دلیل اهمیتش ،من فکر می کنم باید وزنش بین ده تا دوازده درصد باشد و تمرکز ما باید در این مرحله فوق العاده باید بالا باشد.
من یک جوری مهندسی را سیستم چپ مغزی می دانم ، که باید خیلی خیلی با دقت کامل و تسلط کامل انشاالله بتوانند مراحل خوشونو ببرند جلو.
انشاالله در جلسه بعدی من سعی می کنم یک مقداری در خصوص تدارکات انشاءالله صحبت کنیم و یک مقداری بتوانیم به اشتراک بگذاریم. خیلی ممنون.
تحلیل (هوش مصنوعی) جلسه نهم دوره مدیریت پروژه – دکتر علیاصغر پورمند
۱. چالش قراردادهای EPC
۱.۱ تعریف قرارداد EPC
- قرارداد EPC شامل سه بخش کلیدی است:
- E (Engineering ) مهندسی:طراحی فرآیندها و نقشههای اولیه و اجرایی.
- P (Procurement) تأمین تجهیزات: خرید و تهیه مواد و ماشینآلات موردنیاز.
- C (Construction) ساخت : اجرای ساخت و ساز و نصب تجهیزات.
- در این نوع قراردادها، پیمانکار مسئولیت هر سه مرحله را بهصورت کامل بر عهده میگیرد.
۱.۲ ایرادات قرارداد EPC از دیدگاه دکتر پورمند
- گرانتر شدن پروژه: پیمانکار به دلیل پذیرش مسئولیتهای متعدد، هزینه بیشتری طلب میکند.
- طولانی شدن زمان پروژه: هماهنگی مراحل مختلف و وابستگی هر بخش به دیگری، زمانبری پروژه را افزایش میدهد.
- نقش ضعیف کارفرما: در قراردادهای EPC، کارفرما نقش نظارتی کمرنگی دارد و بسیاری از تصمیمات مهم در اختیار پیمانکار قرار میگیرد.
۱.۳ راهکار پیشنهادی
- کارفرما باید نقش فعالتری ایفا کند.
- انعقاد قرارداد بهصورت جداگانه برای هر بخش (مهندسی، تأمین، ساخت) میتواند کنترل بهتری بر هزینه و زمان پروژه ایجاد کند.
- برخی از تجهیزات و قطعات را میتوان در داخل کشور تولید کرد و نیازی به واردات گرانقیمت نیست.
۲. نقش کلیدی مهندسی (E) در مدیریت پروژه
۲.۱ اهمیت مهندسی در پروژهها
- هر پروژهای از مرحله مهندسی آغاز میشود.
- اگر مهندسی بهدرستی و با دقت طراحی نشود، مشکلات متعددی در مراحل بعدی (تأمین و ساخت) بهوجود خواهد آمد.
- بخش قابلتوجهی از تأخیرها و افزایش هزینهها به ضعف در مهندسی اولیه بازمیگردد.
۲.۲ فرآیند انتخاب تکنولوژی
- انتخاب تکنولوژی مناسب، اولین و مهمترین گام در فرآیند مهندسی است.
- برای مثال، در پروژههای صنعتی (مانند گندلهسازی یا احیای مستقیم)، باید تکنولوژی مناسب با نوع ورودی و خروجی انتخاب شود:
- تکنولوژی میدرکس (Midrex)
- تکنولوژی اچوایال (HYL)
- اشتباه در انتخاب تکنولوژی میتواند کل فرآیند را مختل کند.
۲.۳ توجه به فرآیند و ورودیها
- فرآیندها باید انعطافپذیر طراحی شوند؛ چراکه ورودیهای پروژه همیشه ثابت نیستند.
- ورودیهای معادن، مانند عیار سنگ آهن یا میزان رطوبت، در طول زمان تغییر میکنند.
- بسیاری از اشتباهات به دلیل فرض ثابت بودن ورودیها و استاتیک بودن فرآیندها رخ میدهد.
۲.۴ مثال عملی
- اگر فرآیند تولید بر اساس ورودی سنگ آهن با عیار ۴۵٪ طراحی شود، اما در عمل عیار ۳۷٪ باشد، خروجی مطلوب بهدست نخواهد آمد.
- بنابراین، فرآیندها باید توانایی تنظیم بر اساس تغییرات ورودیها را داشته باشند.
۳. بیسیک (Basic Engineering) در پروژهها
۳.۱ تعریف بیسیک (مهندسی پایه)
- مهندسی پایه، اولین مرحله از فرآیند طراحی مهندسی است که شامل:
- تعریف کلی فرآیندها
- طراحی اولیه تجهیزات
- مشخص کردن نیازمندیهای فنی و استانداردهای لازم
۳.۲ چالشهای موجود در بیسیک
- بسیاری از شرکتهای داخلی، طراحی بیسیک را از منابع خارجی دریافت میکنند.
- این وابستگی باعث میشود فرآیندها گاهی متناسب با شرایط داخلی طراحی نشوند.
- ضعف در بیسیک منجر به طراحی نامناسب تجهیزات و در نتیجه بروز مشکلات جدی در مراحل بعدی پروژه خواهد شد.
۳.۳ باورهای اشتباه درباره بیسیک
- برخی تصور میکنند که مهندسی از ماشینآلات شروع میشود؛ درحالیکه مهندسی باید از فرآیند شروع شود.
- اگر فرآیند بهدرستی طراحی نشود، حتی پیشرفتهترین ماشینآلات هم کارایی مطلوب نخواهند داشت.
۳.۴ راهکار پیشنهادی
- توجه به انعطافپذیری در طراحی بیسیک بهمنظور تطابق با تغییرات احتمالی ورودیها
۴. جزئیات (Detail Engineering)
۴.۱ تعریف دیتیل (مهندسی تفصیلی)
- پس از طراحی بیسیک، وارد مرحله دیتیل میشویم که شامل:
- طراحی نقشههای دقیق اجرایی
- مشخص کردن جزئیات نصب و راهاندازی تجهیزات
- تعیین استانداردها و الزامات اجرایی
۴.۲ چالشها در دیتیل
- شرکتهای داخلی معمولاً دیتیل را بر اساس بیسیک وارداتی طراحی میکنند.
- گاهی عدم هماهنگی بین طراحی بیسیک و دیتیل باعث مشکلات اجرایی میشود.
۴.۳ نقش دیتیل در پروژهها
- نقشههای کارگاهی دقیق، اجرای پروژه را تسهیل میکنند.
- هرگونه نقص در دیتیل، میتواند هزینههای سنگینی به پروژه تحمیل کند.
۵. وزن مهندسی در پروژهها
۵.۱ وزن فعلی مهندسی
- در حال حاضر، وزن مهندسی در پروژهها معمولاً بین ۴ تا ۵ درصد است.
- این میزان از دیدگاه دکتر پورمند ناکافی است.
۵.۲ وزن پیشنهادی
- وزن مهندسی باید به ۱۰ تا ۱۲ درصد افزایش یابد.
- توجه بیشتر به مهندسی، باعث بهبود کیفیت و کاهش ریسک در مراحل بعدی خواهد شد.
۶. راهکارها و توصیههای کلیدی
- مهندسی از سالن اصلی آغاز شود: این کار باعث صرفهجویی در زمان و هزینه میشود.
- انعطافپذیری فرآیندها: فرآیندها باید قابلیت تنظیم بر اساس تغییرات ورودیها را داشته باشند.
- تقویت دانش بیسیک در کشور: بیسیک باید متناسب با شرایط داخلی طراحی شود.
- بازنگری در قراردادهای: EPC بهتر است قراردادها بهصورت تفکیکی منعقد شوند تا کنترل بیشتری بر هزینهها و زمان پروژه وجود داشته باشد.
- سرمایهگذاری بر نیروی انسانی متخصص: آموزش جوانان در حوزه طراحی فرآیند و مهندسی پایه باید در اولویت قرار گیرد.
جمعبندی نهایی:
دکتر پورمند بر اهمیت شروع صحیح از مرحله مهندسی، توجه ویژه به فرآیندها و تکنولوژی، انعطافپذیری فرآیندها و افزایش سهم مهندسی در پروژهها تأکید دارد. در جلسه بعدی، به مبحث تدارکات (Procurement) پرداخته خواهد شد.