مدیریت مسیر حرفه ای – جلسه ۲

جلسه دوم-مدیریت مسیر حرفه ای
دکتر پورمند :
در جلسه دوم لازمه ما یک تعریفی از مدیریت داشته باشیم.
من تعریفی که از مدیریت خودم دارم و بهش رسیدم در طی سالیان و حالا هم در تحصیلات آکادمیک، مطالعات و تجربیات به این تعریف رسیدم که البته دارم در حوزه کسب و کار صحبت میکنم
که مدیریت یعنی” ثروت آفرینی به وسیله مدیریت حرفه ای در راستای چشم انداز، ارزش و ماموریت ها از طریق برنامه ریزی ، اجرا و کنترل.”
سعی کردم خیلی خلاصه کنم.
نکته دوم ،تعریف ما از مسیر چیه؟
ببینید ما وقتی داریم از مسیر صحبت میکنیم مسیر یعنی طریق راه و طریق و راه یعنی یک مسیری که هموار میشه و آماده میشه برای اینکه ما بتونیم از اون گذر کنیم یا عبور کنیم.
اما در اینجا شبیه خیلی از فعالیت ها و کسب و کار ها ما مسیر یعنی راهی که در اون میخواهیم وارد بشیم در ابتدا ساخته نشده، باید ساخته بشه.
هر کسی مسیر خودشو میسازه.
مثل جاده نیست که ما بگیم این جاده ها از قبل ساخته شده.
ما فقط باید یه ماشین سوار بشیم و در این جاده تردد کنیم. نه!
هر کسی باید مسیر حرفه ای خودش رو یا به تعبیر امروز که در جامعه مرسوم هست و میگن شغلی خودشو باید بسازه و وقتی که ما میخواییم این راه رو بسازیم ،احتمال داره حس روشنی نداشته باشیم در اوایل و به تدریج این راه برای ما روشن میشود و اساسا ما در حین حرکت میتوانیم یاد بگیریم.
این یادگیری ما آموزش را در مدارس و در دانشگاهها، آموزش میبینیم.
یک سری از مطالعات به آموزش ما کمک میکند، ولی در طول مسیر ما یاد میگیریم و این ساختن و این یادگیری برای همیشه ادامه داره. تموم نمیشه.
این جور نیست که ما فکر کنیم.
ما اگر وارد یک حرفه ای شدیم میگیم خب ما دیگه مسیر حرفه ای مون طی شده و دیگه الان نیازی نداریم به این مسیر.
نه، این مسیر دائما در حال تغییره.
مثل یه مسیری که ما احتمال داره تغییرات زیادی هم درش بدیم و اساسا ما چرا وارد مسیری بشیم؟
می خوام به یه مقصودی برسیم.
میخوام به یک هدفی برسیم.
اگر ما وارد مسیر و راهی بشیم که ما رو به مقصود و هدفی نرسونه، خب این کار یه کار بیهوده ای میشه.
و این نکته خیلی خیلی مسئله مهمیه که حالا ان شاءالله در جلسات بعد اینا رو بازتر میکنم.
اما ما اگر بخواهیم که در مورد یک سری مفاهیم باید اینجا یه صحبت خیلی خلاصه ای باید با هم داشته باشیم که ما چهار تا واژه داریم.
یکی “کار”، یکی “تخصص”،”شغل” و “حرفه” است.
حالا من باز بخوام اینا رو بگم حرفه به معنی Career، شغل به معنی Job، تخصص Specialty و کار هم که Work، اینها هر کدوم با همدیگه متفاوته.
ما دیدیم که مثلا میگیم شغلت چیه؟
به یکی میگیم آقا تو کارت چیه؟
یکی میگه آقا تو تخصصت چیه؟
به بعضی ها میگیم که حرفت چیه؟
من اعتقاد دارم مدیریت حرفه است.
نمیخوام بگم شغل نیست. کار نیست. تخصص نیست.
حالا بعد اگر این چهارتا رو توضیح بدم تا یه حدودی شاید شرایط بهتر بشه.
خب ما اگر بخواهیم یه تعریف میتونه تعاریف دیگه ای هم وجود داشته باشه.
اما من توی بررسی ها و مطالعات خیلی خلاصه در ارتباط با این چهار واژه به این تعاریف رسیدم.
شغل یا job مجموعه ای از وظایف و مسئولیت هاست.
تخصص Specialty مجموعه ای از مهارت ها و دانش ها.
کار Work میشه مجموعه ای از اقدامات و فعالیت ها.
حرفه. Career میشه مجموعه ای از مشاغل، تجارب، یادگیری، استعداد، قابلیت و در یک کلام خلاصه ، در حرفه هم اون موارد شغل، تخصص و کار وجود داره.
یعنی احتمال داره یک نفر شاغل باشه اما اون شغل براش تبدیل به حرفه نشده.
اشکالی هم نداره.
یعنی ما نمی خوایم بگیم حتما باید همه مشاغل تبدیل به حرفه بشه، اما اگر تبدیل به حرفه بشه بهتره.
هر چقدر سطوح تصمیم گیری وسیع تر بشه ،من اسم بالا و پایین نمی ذارم، چون اصلا این بالا و پایین یک مفهوم نادرستیه که متاسفانه در سازمانها هم وجود داره.
راس هرم، پایین هرم، اینها واقعا جز اینکه انسان ها رو محدود کنه و جز اینکه یک سازمان و یک کسب و کار رو دچار آسیب های جدی بکنه و جز اینکه یک توهمات نادرستی در انسانها بوجود بیاره، هیچ فایده دیگه ای نداره.
اما هر چقدر سطح تصمیم گیری ما و شعاع تاثیر گذاری تصمیمات ما ، وسیعتر میشه باید حرفه ای تر باشیم.
یعنی شما نمیشه که یک نفری مثلا فرض کنید که یک کاری داره، این را بیاییم یک مسئولیت خیلی با وسعت زیاد بهش بدیم در حالی که این اصلا تبدیل به یک حرفه براش نشده.
مثلا فرض بفرمایید که پزشکی یک تخصص هست، یک حرفه ای هم هست.
خب همه که در پزشکی جزو خواص نیستن که یه عده قلیلی خواص بقیه میشن عوام.
اما خب اشکال نداره که ما جزو عوام باشیم در حرفه پزشکی.
اما مشکل از اونجایی شروع میشه که یک عوامی بخواد بره درجای یک خواص بشینه.
مشکل از اینجا شروع میشه.
پس ما باید بدونیم وقتی ما داریم راجع به “حرفه” صحبت میکنیم یعنی همه اون موارد رو به اصطلاح در واقع در نظر میگیره و ما باید به حرفه همانند یک مسیر باید بهش نگاه کنیم.
در این مسیر، یادگیری که با آموزش متفاوته، یک امر مستمر و مستمر و همیشگیه.
و من میتونم بگم که آموزش در فضای نسبتا تقریبا استاتیک اتفاق می افتد.
یادگیری در یک فضای داینامیک اتفاق می افتد و حرفه ای یک مفهومی است که از اشتراک استعداد ها و علاقه مندی فرد تشکیل می شود.
من اعتقاد دارم که ما مباحثی رو که میخوایم مطرح کنیم از این به بعد، همه اون مسیر ها رو در بر میگیره.
یعنی هم شغل و هم تخصص و هم کار رو ولی با تاکید بر حرفه ،انشالله. خیلی متشکر.
بقیه موارد رو جلسه بعد.
تحلیل جلسه ۲- مدیریت مسیر حرفه ای
تحلیل متن سخنرانی دکتر پورمند درباره «مدیریت مسیر حرفهای» نشان میدهد که این سخنرانی دارای ساختاری منسجم و در عین حال محتوایی غنی درباره مفاهیم بنیادین مسیر شغلی، مدیریت و یادگیری است. در ادامه، تحلیل محتوایی این سخنرانی ارائه میشود:
۱. تعریف مدیریت با نگاه کاربردی در کسبوکار
دکتر پورمند تعریف خاصی از مدیریت ارائه میدهد که بهوضوح فراتر از تعاریف کلاسیک «برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل» است. او مدیریت را ابزاری برای ثروتآفرینی میداند، مشروط به اینکه در راستای چشمانداز، ارزشها و مأموریتها عمل کند. این تعریف:
- نگاه هدفمحور و ارزشمحور به مدیریت دارد.
- بر حرفهای بودن مدیریت تأکید دارد.
- به کارگیری عملیاتی مفاهیم برنامهریزی، اجرا و کنترل را در بستر چشمانداز سازمانی نشان میدهد.
۲. مفهوم مسیر حرفهای بهعنوان مسیری ساختنی، نه از پیش موجود
دکتر پورمند با یک استعاره مؤثر، مسیر حرفهای را جادهای میداند که باید ساخته شود، نه صرفاً پیموده شود.
- این نگاه مبتنی بر فعالسازی قابلیتها و مسئولیتپذیری فردی است.
- او باور دارد که «یادگیری» در حین حرکت اتفاق میافتد و آموزش صرف کافی نیست.
- بر عدم قطعیت ابتدای مسیر تأکید دارد، که واقعگرایانه و تجربهمحور است.
۳. تفکیک دقیق مفاهیم کلیدی: کار، تخصص، شغل، حرفه
او چهار واژه بنیادین را تعریف میکند و تفاوت آنها را بهخوبی تشریح میکند:
- کار (Work): مجموعه اقدامات و فعالیتها
- شغل (Job): مجموعهای از وظایف و مسئولیتها
- تخصص (Specialty): مهارتها و دانشهای متمرکز
- حرفه (Career): ترکیبی از همه موارد بالا بهعلاوه تجارب، استعداد، یادگیری و علاقهمندی
این تفکیک بسیار آموزنده است و زمینهساز ایجاد شناخت دقیقتری از مسیر رشد فردی و شغلی میشود.
۴. نقد صریح نگاه سلسلهمراتبی به سازمان
او نگاه کلاسیک «راس هرم – قاعده هرم» را نقد میکند و معتقد است این نگاه:
- موجب ایجاد توهم برتری و محدودیت در رشد میشود.
- بهجای ارتقاء، به آسیب سازمانی میانجامد.
- پیشنهاد ضمنی او، نگاه شبکهای و تاثیرمحور به نقشهاست، نه رتبهمحور.
۵. تأکید بر یادگیری مستمر در مسیر حرفهای
او تفاوت میان آموزش (در فضای ایستا) و یادگیری (در فضای پویا) را بهخوبی روشن میکند.
- یادگیری را فراتر از دورههای رسمی و در بستر تجربه و مسیر حرکت میداند.
- این تفکیک به خصوص برای مخاطبانی که درگیر توسعه فردی یا مسیرهای شغلی هستند، بسیار ارزشمند است.
جمعبندی و نقاط قوت سخنرانی
- استفاده از زبان قابل فهم و کاربردی
- وجود مثالها و استعارههای روشن (مثل جادهسازی برای مسیر حرفهای)
- ساختار منطقی و مرحلهبهمرحله در بیان مفاهیم
- نگاه توسعهمحور، انتقادی و تجربهزیسته نسبت به مفاهیم کلاسیک

مطالب مرتبط
مدیریت مسیر حرفه ای – جلسه ۳
۶ خرداد ۱۴۰۴دوره مدیریت مسیر حرفه ای- جلسه ۱
۶ خرداد ۱۴۰۴دوره تجربه محور مدیریت پروژه – ۱۴
۲۰ فروردین ۱۴۰۴دوره تجربه محور مدیریت پروژه -۱۳
۱۲ فروردین ۱۴۰۴دوره تجربه محور مدیریت پروژه -۱۲
۲۱ اسفند ۱۴۰۳